«خیلی هم بد نیست. تو نباید این احساس رو داشته باشی! تو همهچی رو شخصی میکنی.» اینها نمونهای از جملاتی هستند که شاید شما نیز آنها را در رابطه شنیده باشید. این جملات بیان میشوند که ظاهرا راهکاری ارائه بدهند و حال ما را حین گذر از حسی تلخ یا دردناک بهتر کنند، ولی در واقع حال ما را بدتر میکنند. این جملات و جملههای مشابهشان بخشی از فرایندی هستند که روانشناسان آن را بی اعتبار سازی احساسی مینامند. در این مقاله سایت موسسه روان سلام روان درمانی کوتاه مدت در تهران به بررسی پیامدهای بی اعتبار سازی احساسی می پردازیم.
بی اعتبار کردن احساسات دیگری یعنی نادیدهگرفتن، ردکردن، تخفیفدادن یا قضاوتکردن احساساتی که دیگری دارد. این مفهوم را میتوان در یک جمله خلاصه کرد: «احساسات تو مهم نیستند.» برخی از افراد بهعمد احساسات شما را بیاعتبار میکنند تا از شما سوءاستفاده یا شما را کنترل کنند. اما بسیاری دیگر ناخواسته چنین کاری میکنند. در واقع بسیاری از اوقات فرد میخواهد حال ما را بهتر کند که دست به چنین کاری میزند. اما تلاش آنها نتیجه عکس میدهد، چون نمیدانند که در حال بی اعتبار کردن عواطف ما هستند. البته آسیبی که هر دو گروه میزنند یکسان است.
بی اعتبار سازی احساسی میتواند در هر موقعیتی رخ دهد. همچنین این پدیده هم حالت کلامی دارد و هم غیرکلامی.
مطلب پیشنهادی برای مطالعه : راهکارهای کنترل خشم سرکوب شده
همانطور که گفته شد، بی اعتبار کردن احساسات میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد.
این شیوه شامل بیان عبارتها و جملاتی است که احساسات فرد را بهشکلهای مختلف بی اعتبار میکنند. این شیوه شامل دستکمگرفتن، قضاوتکردن، تخفیفدادن و نادیدهگرفتن میشود. تعدادی از جملات بیاعتبارکننده را در ادامه فهرست کردهایم:
علاوه بر کلام، فرد میتواند با استفاده از زبان بدن احساسات دیگری را بیاعتبار جلوه دهد، مثلا:
پاسخ به این پرسش بستگی به این دارد که بدانیم احساسات ما بهعمد بیاعتبار شدهاند یا عمدی در کار نبوده است.
بسیاری مواقع، نمیتوانیم احساسات طرف مقابل را درک کنیم. نمیتوانیم با او همدلی کرده و آنچه را تجربه کرده یا میکند، بفهمیم. پس ناخواسته با بیان جملات نامناسب احساسات طرف مقابل را بیاعتبار میکنیم. هوش هیجانی پایین، ضعف مهارتهای ارتباطی و دلمشغولی به احساسات خودمان از جمله عواملیاند که ناخواسته باعث بی اعتبار کردن عواطف دیگری میشوند.
یکی دیگر از عواملی که ما را ناخواسته بهسمت بی اعتبار سازی احساسی سوق میدهد، شرایط جامعهای است که در آن زندگی میکنیم. در جوامع امروزی، احساسات کمتر ارزشمند شمرده میشوند و منطق و عقلانیت پسندیدهترند. لذتگرایی نیز در جوامع امروزی طرفداران زیادی دارد. بنابراین وقتی با کسی روبهرو میشویم که احساسات ناخوشایند یا دردناکی دارد، ترجیح میدهیم از او رو بگردانیم و احساساتش را کماهمیت جلوه بدهیم یا کلا نادیده بگیریم.
برخی افراد هم بهعمد احساسات دیگری را بیاعتبار میکنند. در واقع آنها این شیوه را در بحث و جدلها همچون ترفندی به کار میگیرند. آنها در ظاهر خود را همدل نشان میدهند، اما با نفی نقش خود در ایجاد آن عواطف، از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند.
بی اعتبار سازی عواطف و احساسات دیگری میتواند مشکلات مختلفی ایجاد کند که در ادامه چند نمونه را مطرح کردهایم.
بی اعتبار سازی احساسی میتواند باعث سردرگمی، شک به خود و بیاعتمادی به اصالت احساساتی شود که تجربه میکنید، یعنی حس میکنید غلط هستند. اگر این وضع ادامه پیدا کند، میتواند به قیمت شککردن به کل احساسات و تجربیات عاطفی شما تمام شود.
شاید بگویید خب من به حرف دیگران درباره اینکه چه احساسی دارم اهمیتی نمیدهم، اما نباید فراموش کرد که ما اغلب احساسمان را به نزدیکان، عزیزان و دوستان خود میگوییم. پس بهواسطه رابطه عمیقی که با ایشان داریم، نظرات آنها روی برداشت ما از احساسمان تأثیرگذار است.
یکی از پیامدهای ناگوار بی اعتبار سازی احساسی، گسترش احساسات منفی پس از بیاعتبارشدن آنهاست. وقتی دیگران احساسات ما را بیاعتبار کنند، در تلاش برای سرکوب یا مخفیکردنشان دچار احساسات ناخوشایند دیگری میشویم. مطالعات نشان داده است افراد غمگین پس از بی اعتبار شدن احساسشان، خشم و شرم را نیز تجربه کردهاند.
وقتی احساسات شما مدام بیاعتبار شوند، بهتدریج عزت نفس شما کاهش پیدا میکند که یکی از مهمترین ویژگیهای هویتی افراد است. در این حالت، مدام احساسات خود را پنهان میکنید.
بی اعتبار کردن احساسات منجر میشود به افزایش شدت علائم بیماری روانی که فرد به آن مبتلاست. همچنین مطالعات نشان دادهاند بی اعتبار سازی احساسی از سوی شریک عاطفی، میتواند یکی از عوامل مهم بروز افسردگی باشد.
این پدیده میتواند در هر سنی رخ دهد، اما بروز آن در کودکی پیامدهای وخیمتر و بلندمدتی در پی دارد، بهخصوص برای کودکانی که احساسات شدیدتری دارند.
برخی از روانشناسان معتقدند که بی اعتبار سازی احساسی در دوران کودکی یکی از عوامل ابتلا به «اختلال شخصیت مرزی» است. این اختلال فرد را درگیر احساسات ناپایدار در حوزههای مختلف زندگی میکند.
دکتر مارشا لینههان، روانشناس بالینی و نویسنده کتابی درباره اختلال شخصیت مرزی، میگوید: «کودکانی که حساستر هستند، اگر در معرض بی اعتبار سازی احساسی قرار بگیرند، احتمال بیشتری دارد که در بزرگسالی به این اختلال دچار شوند. اگر کودکی حساس که در مقایسه با همسنوسالهایش احساسات شدیدتری دارد در معرض بیاعتبارسازی قرار گیرد، میآموزد که بهجای مدیریت استرس و عواطفش، احساساتش را پنهان یا سرکوب کند.»
از این گذشته، برخی تحقیقات نشان دادهاند که بی اعتبار سازی عواطف کودک با اختلالاتی مانند اختلال غذاخوردن و آسیبرساندن به خود در دوران نوجوانی ارتباط دارد.
طاهره سادات بدری را در اینستاگرام دنبال کنید
همانطور که گفتیم، بی اعتبار سازی احساسات میتواند خواسته یا ناخواسته صورت گیرد. در حالت اول که بهترین راهحل قطع ارتباط با فرد بیاعتبارکننده است. در حالت دوم که رایجتر است، باید شیوه گفتار و رفتار خود را بهگونهای اصلاح کنیم که باعث آسیبزدن به دیگران نشویم.
اولین قدم برای اعتباربخشی به احساسات طرف مقابل، گوشدادن به اوست. گوشدادن یعنی هرآنچه را مزاحم است کنار گذاشته و تمام حواس خود را متوجه صحبتهای طرف مقابل کنیم.
همچنین یادگیری عبارتهایی مانند جملات زیر باعث اعتباربخشی به احساس طرف مقابل میشود:
در کنار اینها، پرهیز از توصیههای ناخواسته، پذیرفتن مسئولیت احساساتی که ما باعث ایجادشان بودهایم و ارتقای مهارتهای زبان بدن، کارهاییاند که میتوانیم برای اعتباربخشی به عواطف طرف مقابل انجام دهیم. در کل هرچقدر مهارت همدلی در ما تقویت شود، کمتر ناخواسته احساسات دیگران را بیاعتبار خواهیم کرد.